گاهی، آن طوری نمی شود که می‌خواهی.

همین دو سه روز پیش عازم سفر عتبات عالیات بودم. که خدا قسمت همه بکند! آمّین! از ماه ها قبل به اتفاق تعداد زیادی از اقوام، بلیت ها را تهیه کرده بودیم و روز موعود، با کلّی بند و بیل و بدو بدویِ سفرهای این چنینی، رسیدیم به فرودگاهِ بین المللی «امام خمینی».

بماند که یک‌ساعت و اندی در صفِ «یکی دو نفره» ی کارت پرواز معطّل شدیم. بعد معلوم شد که شرکت هوائیِ مربوط، چند نفر را اضافه سوار کرده. بعد در چینش و جا دادن ما وامانده است! گفتم احتمالاً تا نجف باید روی بوفه بنشینیم. یا در کمدِ عزیزان مهمان دار، کنار لوازم آرایش ها! قسمت «بار» هم عالی است. گیرم که به علت کمبود فشار، خطرناک هم باشد! اوه یادم رفت. یک صندلیِ تاشده هم همیشه در کابین خلبان هست!
همین جور مشغول هم فکری با دیگر زائران بودیم که مسئول مربوط اعلام کرد همه در پرواز جا داده شده ایم؛ و به تعبیر بهتر: چپانده شده ایم! و بعد معلوم شد که هر کدام مان یک طرف کابین.