عذرخواهی از محمد
میان انبوهی
کتاب، درست وسط کتابخانهای بزرگ نشستهام و غرق مطالعهام. حسی مرا به سمت قفسههائی
میکشاند که بالای آن نوشته است: «حضرت محمد،
آخرین پیامبر»
گاهی اوقات دوست دارم، از میان این همه صفحه و
کتابی که تاریخ پیامبر را نوشته است؛ به زمان زندگی آن حضرت برگردم. نزدیک مسجد
پیامبر بروم و سر راهش بنشینم، و خاک مسیری را که شاید چند لحظه پیشتر با قدومش
متبرّک فرموده است، سرمهی چشمهایم کنم. ای کاش میشد!
دوست دارم
بنشینم و یک دل سیر با پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله صحبت کنم، با پیامبر خودم،
با پدرم...
یا رسولالله!
ای کاش بودم آن روز که نزدیک محراب مسجد مدینه، با اصحاب نشسته بودید و عربی بادیه
نشین وارد شد و مستقیم به جمع شما و اصحاب آمد. بلند در فرمایشهایتان پرید که: «یا
محمّد حدّثنی! محمد برایم حرف بزن!»
فرمایشتان را
قطع فرمودید و با لبخند، نگاه پر مهری به او دوختید و فرمودید: «باشد! نزدیک بیا
اعرابی تا برایت حرفی بزنم.»
اصحاب با دلخوری
به او نگاه میکردند. اما صورت خسته او و لباسهای خاکخوردهاش برای شما بهشتی
بود که همیشه منتظرش بودید. که بیایند و بپرسند و بشنوند و بفهمند و بروند. همین
برای شما بهشت بود یا رسول الله! در تمام آن بیست و سه سال. بلکه شصت و سه سال.
عرب بادیه
نزدیکتر آمد و کنار شما نشست و در میان بهت اصحاب پایش را ـ ناخواسته ـ دراز کرد و
غرق گوش شد سخنانتان را. اگر من آنجا بودم یا رسول الله! به خودِ مقدّستان قسم
که هیچکدام از فرمایشهایتان را نمیفهمیدم! آن قدر که مبهوت صدای زیبایتان و
مبهوت باز و بسته شدن دو لب مطهّر میشدم. مبهوت طرز سخنگفتنتان...
یا رسول الله!
ببخش که این تکّهی تاریخ را میگویم:
همان طور که
مشغول آن نصیحتهای آسمانی بودید؛ اعرابی، از شما ـ بزرگترین پیامبر الهی ـ خواست
که وسط نصیحتها، پایش را هم کمی بمالید!
تا اصحاب این
جمله را شنیدند، خونشان به جوش آمد. امّا قبل از اینکه کاری بکنند؛ با اشاره
محکم شما، سر جایشان میخکوب شدند.
و شما، شروع
به مالیدن پاهای او فرمودید و صدای آرامتان به گوش میرسید که: «الدّین هو حُسن
الخلق، حُسن الخلق، حُسن الخلق. همهی دین من، خوش اخلاقی است. خوش اخلاقی است...
.»
و شما ای
نشانِ رحمت خدا! اصلاً در خودتان نبودید و آن پاهای چروکیدهی بد بوی خسته، برایتان
همان «بهشت» بود. پایی که برای فهمیدن «حق»
آمده باشد، البته همان «بهشت» است. دیری نبود که نازل شده بود: «إنّک لَعَلی خُلُقٍ
عظیم» و تا چندی دیگر نازل شد: «فبِما رَحمه مِن الله لِنتَ لهم و لو کُنتَ فَظّاً غلیظ
القلب لَانفَضّوا من حولک، ای پیامبر به لطف خدایت، رفتار بسیار نرمی پیدا کردهای و
اگر تندخو بودی، مردم از اطراف تو پراکنده میشدند.»
آه ای کاش
بودم!
یا رسول الله
بگذارید تا در میان اینهمه اشکی که با خواندن خط خطّ تاریخ مطهرتان، گوشهی این
کتابخانه ریختهام؛ کمی با وجود مطهّرتان نجوا کنم.
بفرمائید و بنشینید یا رسول الله! اعرابی دیگر رفته
است. اصحاب هم اگر رفتند من مینشینم و با چشمهایم، خستگیِ دستهای مبارکتان را
میگیرم. اگر پای اعرابی بهشت است، دست مبارک شما چیست ای پیامبر رحمت؟!
مرا
ببخش یا رسول الله. همهی ما را ببخش یا رسول الله.
به
خودم می آیم. مسئول کتابخانه بالای سرم ایستاده است: «آقا! آقا وقت تمام است. الان
یک ساعتی میشود که صورت خود را روی این کتاب برنداشته اید!»
سرم را بلند
میکنم و دستی به آخرین کتابها میکشم. کتابی کوچک و قدیمی توجهم را جلب میکند:
«Apologize
To Mohammad»
با
تعجب آن را باز میکنم. کتابی است که حدود یک قرن ونیم پیش، توسط محققی انگلیسی
نوشته شده است و این عنوان روی آن نقش بسته است: «ما را ببخش یا محمد!»
شگفتا
که میان این همه عاشقانه برای رسول خدا، دستم به چه کتابی رفته است. امروز یک
مسیحی با من هم سو و هم سخن شده است. او هم از حضرتش، عذرخواهی میکند. امروز همه
از آن حضرت عذرخواهی میکنند.
یا رسول الله،
مگر چه کرده ای که همه عمر بشریت از تو شرمنده است. مگر چه کردهاند که چشمها به
وسعت تاریخ برایت سر به زیر دارد.
این کتاب، در
سال 1869، در عین ناباوری جهانیان، توسط مستشرق مشهور مسیحی، «جان دیون پورت» نوشته
شده است.
در دنیائی آرام،
و بدون پیش زمینهای ذهنی، زندگی پیامبر اسلام را مطالعه کرده و در میان انبوه جاه
طلبی ها و قضاوتهای نادرست، سر تعظیم به آستان مقدس پیامبر عظیم الشأن اسلام فرود
آورده و اسم کتابش را عذرخواهی از پیامبر گذاشته است! یعنی ای پیامبر خاتم! ما را
ببخش که تو را و منزلتت را نفهمیدیم.
با صفحه صفحهی
کتاب، اشک از چشمانم فرو میریزد و هم صدا با این محقق نامآور، جملات کتاب را
مرور میکنم:
ای محمد! ما
را ببخش که گفتیم اسلام بر اساس خرافات شکل گرفته است در حالیکه در هیچ دینی به
اندازه اسلام به دانش توصیه نشده است! وقتی
یک سال قبل از رحلتت، تنها فرزندت از دنیا رفت و درست در همان ساعت، خورشید گرفت؛
فوراً از خرافه و تملقگوئی ممانعت فرمودی و گفتی: «اتفاقات آسمان هیچ ربطی به مرگ
فرزند من ندارد.»
ای محمد! ما
را ببخش که گفتیم مسلمانان از دانش چیزی سرشان نمیشود و تمام کتابخانه ها را آتش
زدند. حال آنکه به هزار و یک دلیل کلیه علوم از جمله فیزیک وهیئت و نجوم و فلسفه
و ریاضیات، همه در قرن دهم از کتابخانه ها و کرسیهای درس اسپانیای مسلمان شکل
گرفت.
ای محمد! ما را ببخش که کم کم داشت باورمان میشد که اسلام با زور در دل مردم جای گرفت در حالیکه این دین منزه از زور و اجبار است و هیچگاه زور و اجبار را بر استدلال و عقل مقدم نکرد. و تو ای محمد، به سربازانت میفرمودی: «غنائم خود را از اشک رخسار مردمِ بیگناه نگیرید، بلکه غنیمتهای جنگی را در ذخائر امیران بیابید. برای جبران صدماتی که به ما وارد کردهاند، متعرض عابدان و زاهدان صومعهها نشوید. به ترس و بیدفاعیِ زنان بچه بغل گرفته و پیرمردان رحم کنید. درختان بارور و نخلها را صدمه نزنید و از خراب کردن مساکن و منازل و از بین بردن غذا و خار و بار مردم خودداری کنید.»
ای محمد! ما
را ببخش که گفتیم مسلمانان انسانهائی وحشی بودند. در حالیکه روی این کره خاکی
مردمانی بشر دوست تر از مسلمانان واقعی وجود نداشت و ما اجنبیها با آنها رفتاری
میکردیم که با حیوانات و وحشیان میکنیم.
وقتی دشمنانت، در جنگ حنین آمدند و از تو درخواست بخشش غنائم کردند، لشگریانت را جمع کردی و فرمودی: «دشمنان نادم و پشیمان، از من طلب بخشش نمودهاند. من نمیتوانم خواستهی آنها را رد کنم و غنائم را برخواهم گرداند. آیا مخالفید؟ و صدا ازکسی در نیامد. از همین عربهائی که گاهی به خاطر یک چهارپا، دهها سال خونهای یکدیگر را میریختند!
ببخش که تو را اشتباه قضاوت کردیم، حال آنکه برخلاف اهل نفاق عالم، زندگی بیرون و درون خانه تو یکی بود و شخصاً خانه را جاروب میکردی و به دست خویش اجاق را شعلهور و لباسها را وصله میزدی. سواد خواندن و نوشتن نداشتی ولی هوشمندترین مخالفین را در مباحثه مغلوب میکردی و اندیشهات را در کُند ذهنترین اصحابت نفوذ میدادی.
چه قدر این
حرفها هنوز تازه است! و چقدرها دلباخته پیامبر ما شدهاند! کافی است در اینترنت
این جمله را جست و جو کنید:
!I LOVE YOU MOHAMMAD
نگاهی به ساعت
میاندازم که خیلی دیر شده است. کتاب را میبندم.
همهی ما را
ببخش یا رسول الله!
در روز مبعث 1437 قمری، همزمان با قرار داده شدنِ این متن در سایت «تبیان»، یکی از مخاطبان، متنی زیرِ این نوشته قرار داد. شرح انتقاد ایشان و جوابیهی من، از نظرتان میگذرد.
-شرمنده ام جناب لواسانی ولی
اولا خدا فرموده :
مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن
رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ
بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا
پس لطفا تفکراتی مثل پدر و پسر و این چیزا رو
برای اسلام ترویج نکنین !
اینجا اسلام هست و این وصله ها مثل پدر بودن
حضرت یا سایر غلو شده ها نمیچسبه !
دوما : جایگاه پیامبر اونقدر رفیع هست که فکر
نکنم نیازی باشه در توصیف مقام ایشون نوحه سرایی کنیم و همچین با سوز دل بخوایم حق
مطلب رو ادا کنیم !
سوما سربسته و مختصر بگم: به هیچ کدوم از ترجمه
های قرآن که توسط اساتید ترجمه شدن نباید اکتفا کرد و نباید فکر کنیم که هرچی
ترجمه شده قطعا درست هستش !
بعضی وقتا میشه 180 درجه خلاف گفته خدا ترجمه
شدن !!!
چهارما ( العاقل فی العشاره ) : لطفا منابع
روایی مثل مشت و مال دادن پای عرب بادیه نشین توسط حضرت (!) رو در پایین متن های
خودتون ذکر کنین تا دقیقا متوجه بشیم که از جنبه 23 سال (!) هست یا 63 سال یا کتاب
های دیگه !
اکثر روایات منبع دار که از کتب شخصیتهای بزرگ
هم نقل شده مشکل داره وای به حال اینکه بخوایم مطلبی رو بدون ذکر منبع نشر کنیم !
تکرار می کنم وای به حال مطالب نشر شده بدون
منبع !
پنجم : در مورد کرسی های اسپانیای مسلمان(!) تا
اونجا که بنده در جریانم بهتره بگیم کرسی های تفتیش عقاید مسلمان نماها (!) که
توسط صلیبی ها برپا میشد !
فکر نمیکنم غیر تفتیش عقاید یا تشکیل صلیبی ها
چیز دیگه ای از تاریخ اسپانیا صادر شده باشه !
حتی شاهد هم داریم که تاریخ یهودیان سفاردی هست !
در ثانی آقای دیوت پورت کاش زنده بود و بنده
براش کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام شهید مطهری رو براش میفرستادم تا بفهمه دنیا
به اسلام و ایران چقدر مدیون هستش !
ششم : در هیچ کجای قرآن کسی تاکید به دانش نکرده
! دانش با علم و عقل خیلی فرق داره که در قرآن هم خیلی بهشون سفارش شدیم! مثلا 120
سوره بقره !
وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ
النَّصَارَى ... مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ!
هفتم : باورمون بشه یا نشه دوست داشته باشیم یا
نداشته باشیم خیلی جاها به اسم اسلام و باشعارهایی مثل صلح و دوستی یا حتی حقوق
بشر شمشیر کشیدن و خون مردم بی گناه رو ریختن ! همین امروز هم مثلا تو تفکرات داعش
میبینیم!
اگر ملتی مثه ایران امروز مسلمان هستند این
اسلام رو مدیون به اسلام امام موسی کاظم و امام رضا هستند نه اون اسلامی که عمر به
ایران لشکر کشید و به فرش بهارستان هم رحم نکرد !
اگر معیار وحشی بودن انسانی بشر دوستی و
حقوق بشره بهتره این معیار رو امروز در جاهایی که به اسم حقوق بشر پرچم بلند کردن
و به زن و پیر و بچه رحم نکردن ببینیم !
وگرنه لازمه پذیرفتن اسلام و تسلیم به دین خاتم
انبیا خدا دوست بودن و در نظر گرفتن حقوق خداست !
فطرتی که به دنبال خداست تسلیم اسلام میشه نه
وحشی هایی که امروز در یمن و غزه و افغانستان و عراق و ... با فطرت بشر دوستی به
دنبال حقوق بشر هستن !
هشتم : خدایی که به پیامبرش امر میکنه : اقْرَأْ
بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ !
و بعد این مبعوث شدن عده کمی که سواد خواندن
داشتند در کمال حیرت و بهت زده میبینن که بر سنگ های اطراف کوه حرا آیه های قرآن
نوشته شده !
بعد حضرت بی سواد بودن ؟
بی سواد اونه که قلب های پاک و ساده بعضی ها رو
به کند ذهنی تفسیر و تعبیر میکنه بدون اینکه سواد داشته باشه یا یه بار قرآن رو
ورق زده باشه که ببینه هیچ کجاش کلمه ای به اسم ذهن وجود نداره !
آره بی سواد اونه که فکر می کنه خیلی زرنگه و
خیلی می فهمه که عده ای کند ذهن هستن و عده ای تند ذهن !
همین بس که این کتاب انگلستانی عزیزمون
در سال 1338 بعنون کتاب برگزیده سال (جایزه سلطنتی کتاب سال) انتخاب شد!
خدایا همه ما رو نبخش چون از عدالتت به دوره ..!
جوابیه من:
بسم الله الرحمن الرحیم
نوشته پراکنده و خشمآلودِ شما را خواندم و بدون تعصّب عرض میکنم که از روحیهی حقطلبیِ شما لذّت بردم.
البته برخی جاها فرمایشتان بینظم و تو در تو بود. با این حال تلاش کردم که منظورتان را بفهمم و برخی جاها هم موفق شدم!
1. آیه «ما کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ
وَلَکِن رَّسُولَ اللَّه...» موقعی نازل شد که مردم با بیاحترامی، پیامبر را به
اسم صدا میزدند! و این آیه آمد که: «ای مردم، پیامبر بابای یکی از مردانِ شما
نیست که اینگونه صدایش میزنید! بلکه رسولالله است!»
اما اینکه حقیر، در این متن، رسول خدا را پدرِ خودم دانستهام؛
برگرفته از روایتِ خودِ حضرت است که فرمود: «انا و علیٌّ أبَوا هذه الاُمّه: من و
علی پدران این امّت هستیم». بله رسول خدا پدر ما و همهی بشریت است. آیا این
اشکالی دارد؟!
2. لطفاً متنهای آمیخته با احساس را با لطافتِ احساسی بخوانید
نه با شدِت و خشمِ استدلالی!
3. اشکالی در مورد ترجمههای موجود بیان فرمودهاید! برعکس!
ترجمه های موجود قرآن، بسیار مفید و قوی هستند. اختلافات در آنها بسیار کم و ادبی
است. اگر در این زمینه علاقهمند به مطالعه هستید؛ کتابِ «بررسیِ ترجمههای
امروزین قرآن کریم» نوشتهی استاد بهاءالدین خرمشاهی میتواند مفید باشد.
4. احساس میکنم دیدن داستان «مالیدنِ پای اعرابی توسط پیامبر»
برای شما خیلی تعجّب برانگیز بودهاست. برای دیدن سند آن میتوانید به بسیاری از
کتب از جمله: «میزان الحکمه» باب تواضع مراجعه کنید. این دست روایات، حتی در مورد حضرت علی علیه السلام (در احتجاج طبرسی،ج2،ص460) و حضرت مسیح علیه السلام (در اصولکافی،ج1،ص37،ح6) هم نقل شده است. که می آمدند و می
گفتند: «قصِّ لنا»: برایمان قصه بگو! و چون رسم عرب بر شستن و مالیدن پای مهمان
بود _و هنوز هم هست؛_ پیامبرِ رحمت، بدون
هیچ عکس العملی، پای آن ها را میمالیدند!
5. برخلاف تصور شما، نوشته «جان دیون پورت» در مورد اسپانیا،
شاهدهای تاریخیِ زیادی دارد. اروپا در قرنِ سوم و چهارم به علم مسلمانان پناه
آورد. در سال 1130 میلادی در شهر طُلیطُله (تولدو) اسپانیای فعلی، مدرسهای برای ترجمه کتب
عربی به لاتین تأسیس شد و بسیاری از علوم مثل طب، داروسازی، شیمی، اعشار در
ریاضیات، جبر و علوم اجتماعی و اقتصادیِ ابن خلدون ترجمه شد. مثلِ کتاب «التصریف
لمن عجز عن التألیف» نوشته ابوالقاسم زهراوی پدر علم طب جدید؛ که بیش از 200 وسیله
جراحی را توضیح داده است!
اما در کنار این جواهرات علم، همیشه و حتی در زمان ائمه،
عدهای به نام مفتّشِ عقاید و داعش و امثال این تندروها بودهاند و تاوانِ سختش را همیشه، مسلمانان پاک
دادهاند!
6. در جایجایِ دین ما
به بهرهگیری از «علم و دانشهای مفید» سفارش شده است. کمی در این زمینه، مطالعاتِ
خود را بیشتر بفرمائید.
7. آنطور که در منابع دینیِ ما ذکر شده، پیامبر ما _تا زمان
بعثت_ اُمّی بوده اند. یعنی به حَسَب ظاهر نمیتوانسته اند چیزی بخوانند. ولی این
چیزی از ارزشهای حضرت کم نمیکند بلکه جلوهای از اعجازِ زندگیِ آن حضرت است.
همانطور که در متن اشاره شده است.
البته «غیرتمندی» شما بسیار زیبا و تحسینبرانگیز است امّا
کمی زود قضاوت فرمودهاید!
8. کتابی هم که فرمودهاید در سال 1338 به عنوانِ کتاب سالِ
انگلیس انتخاب شده را نمیشناسم. اما کتابی که حقیر از آن مطلب آورده ام متعلق به
سال «1896» است! و نوشته جان دیون پورت، مستشرقِ مشهور انگلیسی که به دور از
تعصبات، زندگی پیامبر ما را مطالعه کرده و نتایجی گرفته است. که هر آدم حق طلبی هم
میتواند این نتایج را بگیرد.
برای من زیبا بود. امیدوارم برای مخاطبان عزیز هم همینطور
باشد.
با دنیائی احترام
سوم شعبان 1437سیدمحمدحسن لواسانی